داريسداريس، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

ِِDaris

بالاخره اومديم تهران

1392/9/21 16:07
نویسنده : maman ashi
330 بازدید
اشتراک گذاری

پسريه مامان ، شيرين عسل ، شكر پنير، قند و نبات ، طلا پسر ، واي عزيزم همه چيزم.

 

 

يك ماه پيش دو سال شد و كار بابايي تموم شد و بالاخره اومديم تهران و همگي خوشحاليم و راضي البته بقول بابامجيد فعلاچشمک از يه طرفم خيلي ناراحتم بخاطر دوستاي خوبي كه اونجا گذاشتيم و اومديم دوستايي كه  هميشه و هميشه كنارمون بودن و تنهامون نذاشتن ، وقتي تو توي دلم بودي ، وقتي خواستي دنيا بياي و تقريبا همه لحظه هايي كه تو توي اين يك سال و پنجاه ماه رشد كردي و بزرگ شدي هميشه لطف و مهربوني خواهرانه و برادرانه حتي پدرانه و مادورنه به ما داشتن. دلم براشون خيلي تنگ شده و مي شه مخصوصا براي *******خاله طيبه و ياسي جون و همين طور عمو جواد*********niniweblog.comدوستون دارم و هيچ وقت هيچ وقت خوب هاتون و خاطراتمون (تلخ و شيرين) رو فراموش نمي كنم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله طیبه
21 آذر 92 22:42
سلام خاله جونی ما هم برای رفتن شما هم خوشحالیم و هم ناراحت خوشحال واسه اینه که از اینجا راحت شدید ناراحت واسه این که تنها شدیم و دلتنگ مخصوصا یاس که عکس تو وقتی میبینه کلی ذوق میکنه چقدر دلم برای این روزها تنگ شده . بوس راستی امسال هم واسه تولد یاس نیستید و ما تنهاییم جاتون خالیه توی عکس دسته جمعی خاله جون نگران نباش شما مارو دعوت كن ايشااله كه پرواز هم جور مي شه و ما ميايم و عكس دست جمعي هم خواهيم گرفت
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ِِDaris می باشد